یه هفته خووووووب وباریدن برف
سلام به دوستای گلم و الیار جون ناز خودم
پسر گلم یه هفته ی خوب دیگه رو پشت سر گذاشتیم و امروز که جمعه هست من مامان جناب عالی دارم برای شما این هفته رو مینوسم که چه طور گذشت روز یک شنبه خاله پری بهم زنگ زد و گفت می خواهیم برای ناهار بیاییم منم زوددست به کار شدم و ناهار و اماده کردم تا مهمونا اومدن غذامونو میل کردیم بعد به خاطر اینکه صورت کوچولوی پسر خاله محمدحسین به دلیل بوس کردن زیاد التهاب کرده بود وقرمز شده بود بردیمش دکتر اقای دکتر هم پمادی دادکه خدا روشکر زود خوب شد بعد کمی بازار و خرید چون خاله اینا برا شام موندن رفتیم برا شام پیتزا سفارش دادم ونوش جان کردیمومهمونای عزیز بعد تنقلات بعد شام رفتن خونشون پس فردای اون روزم ما رفتیم خونه خاله کلی خوش گذرونی کردیم کمی هم برای شما خرید کردم بعد شام هم اومدیم خونمون 4شنبه خونه خودمون بودیم که شب دیدم بالاخره برف به شهر ماهم اومد و با کمی تاخیر ما هم برف امسال رو دیدیم روز بعدش وقتی بابا می خواست بره مغازه مارو هم بیدار کرد برد خونه مامانم از شانس ماهم مامانم اینا مهمون داشتن منم رفتم کمک مامانم وکل غذاهارو خودم پختم که مهمونا کلی خوششون اومده بود از دست پخت من بعد شام هم مهمونا رفتن ما هم خونه رو تمیز کردیمو برگشتیم خونه خودمون امروز از صبح هم خونه بودیم چون برف باریده و هوا سرده منم دوست ندارم تو هوای سرد بیرون ببرمت چون یه جا نمیمونی و همش برف بازی می خوای میترسم سرما بخوری منم یه کمی مریض احوالم و الان بابایی و شما دارین کارای خونه رو می کنین و غذارو اماده می کنید دستتون درد نکنه اینم چندتا عکس از اون روزا
خونه خودمون که با اومدن خاله جون اینا کلی شیطونی کردی
اینم اقا محمد حسین جیگر من قربونش برم
اینم کادوی جدیدت
اینم خونه خاله جون که این دفه ما دعوتیم
بازی با ماشین جدیدت
جلو در خونه مامانم اینا یه روز برفی
خونه مامانم اینا و بازم کلی شیطونی
اینم مهمون کوچولوی مامانم اینا که خیلی باهاش درگیر بودی
اینجا دایی جون داره اشتی تون میده
1..2.. 3... بازم دعواااااااااااااااا
عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم گل پسرم